پست موقت

ساخت وبلاگ
پست موقت

امروز با حکم دادستانی اومدن و گفتن که باید ببرنش. حامله بود و همین باعث شد که احتیاط کنن. نمی خواستن براشون شر درست بشه احتمالا. شرایط خوبی نبود تو تحریریه. منکه ناگهانی فهمیدم مسیرو با عجله اومدم تا برسم. کلافه شده بودم و عصبانی. در عین اینکه عصبانیتم زیاد شده بود بدنم واکنشتی عجیب نشون میداد. یه لحظه بدنم سفت شده بود. انگار که فلج باشم به زور تکونش میدادم. جز بدنم شرایط روحیمو خوب کنترل کردم. راستش اون موقع با خودم فکر می کردم برای موقعیت های مشابه برای خودم باید قوی باشم و از شرایط استفاده می کردم. خوشحالم که الان هیچ آدمی انقدر بهم نزدیک نیست که احساس مالکیت بکنه و هی توصیه های تخمی بکنه. به مادرمم اتفاقا گفتم. خیلی خوب رفتار کرد. راستش زندگیم یه تغییراتی کرده که راضیم. فاصله مو با آوما حفظ کردم. به یه فردیت خوبی رسیدم. که البته بهتر هم با همین ویژگی در جمع قرار می گیرم. شروع گردم کتاب کاپیتالو بخونم. خی فکر می کردم کاش همراه داشتم برای حلقه مطالعاتی اما نیست. از نظر شغلی هم احتمالا یه تغییراتی داشته باشم. یه کم از این بابت میترسم. از طرفی از انتخابات که سر دبیر فهمسد رای نمسدم لج کرده باهام!! واقعا نمی دونم چی بگم اما خوب وم انتخابات خووشونو نشون دادن. نکبتیا ازشون بدم میاد. این مشکلاتو باید حل کنم. به تغییر حوزه هم فکر می کنم. باید موقلیتش باشه. 

+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 2:31  توسط م. و  | 

ارغنون ساز فلک...
ما را در سایت ارغنون ساز فلک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ijameazargane بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 5:27