شمال واسه تفریح رفته بودم که ضد حالی جالب بهم خورد. ماجرا چی بود؟ یکی دو ماهی از صحبت های جناب خاتمی، در مورد آشتی ملی و این جور خزعبلات کار می کردیم و مطلب می نوشتیم. یه بار که دو صفحه درباره این موضوع رفتیم. از هفت نفر تو مدت کم مصاحبه گرفتیم . خلاصه زحمت پشت زحمت. بعد عالیجناب رفت پشت تریبون، گفت آشتی؟! آشتی چی هست اصلا؟ قهر نبودیم. قهریم چون ال و بل... خودشم نفهمید چی گفت. فقط خرابکاری کرد تو حال و زحمتای ما. خلاصه اینکه این اصلاح طلبا انقدر به نظر من بی هویت و بی شتوانه و بی خاصیت شدن که حد نداره. فقط میخوام بدونم این ها چین و چی می خوان؟! چه هویتی دارن و جز اینکه اکبر نشه، محمود نشه، بذرپاش نشه، رسایی و کوچک زاده نشن، چه چیزی برای عرضه کردن دارند؟؟ برام سواله
روزای جالبی داره میگذره... این تجربیاتو که با دوران دانشجویی مقایسه می کنم، حیرت می کنم. واقعا من از کجا پام به کجا باز شده. این تغییرو دوست دارم. حتی دوست دارم بازم تغییر بدم. با فک کردن به این مسیر بی اختیار لبخند می زنم.
برچسب : یادداشت, نویسنده : ijameazargane بازدید : 47