نامه‌ای به سابیا(۱)

ساخت وبلاگ
نامه‌ای به سابیا(۱)

مشاعرم را از دست داده‌ام. مغزم مثل ستاره‌ی در حال مرگی مدام بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. قدرت تکلمم را از دست داده‌ام و مدام مزخرف می‌بافم. سابیا کلمات از زبانم رها می‌شوند و در فضا معلق می‌مانند. مثل اینکه در سرزمین بیگانه فرود آمده باشم.
مثل یک فاجعه که ناگهان ما را می بلعد و استخوانمان را بیرون می‌ریزد. کسی حرفم را نمی‌فهمید! انگار داشتم به زبان دیگری حرف می‌زدم سابیا. خودم را به در و دیوار می‌زدم اما مخاطب همانطور با لبخندی گوشه‌ی لبش به من خیره شده بود و گاه فریاد می‌زد که لال شو! از بد روزگار این تلخی باعث نمی‌شود که کمی سکوت کنم؛ برعکس به هزارو یک در می‌زنم که یک جمله کوتاه را هجی کنم اما نمی‌شود. سابیا کسی که شکست را نمی پذیرد، موجود احمق و نفرت انگیزی‌است و من همین طور شده بودم. حالا مشاعرم را از دست داده‌ام. قصد سکوت می‌کنم؛ حرف‌ها در ذهنم می‌چرخند و مغزم را پر می‌کنند تا کم کم ورم رو به انفجار برود. پرومته‌ای در من حلول کرده سابیا؛ جگرم را می‌درد و می روید؛ ناتمام!

ارغنون ساز فلک...
ما را در سایت ارغنون ساز فلک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ijameazargane بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 9:40