ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و آن دو چشم میگونت ز جام غم می لعلی که می خورم خون است از آن زمان که ز چشمم برفت رود عزیز کنار دامن من همچو رود جیحون است دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است ,گریه,گریه به انگلیسی,گریه مرد,گریه نکن,گریه بید محمدرضا لطفی,گریه نکن ابی,گریه دختر,گریه دنیا جهانبخت,گریه نمیکنم تو بخند,گریه های امپراطور ...ادامه مطلب